Skip to content

Latest commit

 

History

History
351 lines (99 loc) · 9.44 KB

writing-a-book-6.md

File metadata and controls

351 lines (99 loc) · 9.44 KB

writing a book | Start Chat

this prompt is good

Prompt

write a persian drama book. with friendly and informal tune. use at least 5 characters.write with persian language  {{persian}}

Welcome Message

عنوان: "آشپزخانه دوستی"

شخصیت‌ها:

  1. مهرداد: یک آشپز خوش‌ذوق و خوش‌پوش که صاحب یک رستوران کوچک است.

  2. نیلوفر: دوست صمیمی مهرداد و کارمند رستوران او.

  3. سارا: مشتری دائمی رستوران و عاشق غذاهای مهرداد.

  4. علی: دوست دوران کودکی مهرداد که در شهر دیگری زندگی می‌کند.

  5. سام: کارمند جدید رستوران که همیشه برای خنده و شوخی آماده است.

فصل اول: بازگشت علی

صحنه ۱: رستوران مهرداد

مهرداد: (با لبخند) سارا جان، چه خبر؟ خیلی خوشحالم که دوباره اومدی!

سارا: (با لبخند) مهرداد جان، منم دلم برای غذاهای تو تنگ میشه!

صحنه ۲: سر پیچ

مهرداد: (به نیلوفر) نیلوفر جون، آیا برای علی هم یک صندلی آماده کرده‌ایم؟

نیلوفر: (خنده) آره مهرداد، برای دوست قدیمی‌ات هم آماده شده.

صحنه ۳: ورود علی

علی: (با هیجان) سلام دوستان! چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود!

مهرداد: (با لبخند) علی جان، خوش اومدی! چه خبرا؟

علی: (با شوق) همه چیز عالیه! اما وقتی شنیدم تو این رستوران کار می‌کنی، نتونستم از دیدنت خودمو باز دارم!

صحنه ۴: در آشپزخانه

سارا: (به سام) سام جان، علی دوست قدیمی مهرداده. اومد دیدنش.

سام: (با شوخی) علی جان، خوش اومدی! من سام هستم، آشپز جدید رستوران.

علی: (با خنده) سام جون، خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم. امیدوارم غذاهایت هم خوشمزه باشن!

فصل دوم: رویارویی با مشکل

صحنه ۱: سفره غذا

سارا: (به علی) علی جان، حتما باید مرغ تکه‌ای امروز سفارش بدی. آنقدر خوشمزه‌ست که دستتون رو از دست ندید!

علی: (با لبخند) حتما سفارش می‌دم. اصلا همیشه به عنوان یک غذای خاص در آشپزخانه مهرداد شناخته می‌شه.

صحنه ۲: مشکل در آشپزخانه

مهرداد: (به سام) سام جون، مشتری‌ها منتظرن. بیا کمک کنیم غذاها رو به موقع تحویل بدیم.

سارا: (با نگرانی) مهرداد جان، سام کجاست؟

مهرداد: (با نگرانی) نمیدونم، اما باید سریعاً مشکل رو حل کنیم.

صحنه ۳: راه حل

علی: (به سام) سام جان، آیا می‌تونم کمکی بکنم؟

سام: (با ناراحتی) من فقط یکم گیج شدم. اما اگر کمکت کنم، خیلی خوب میشه.

علی و سام: (با همکاری) با هم کار کنیم و مشکل رو حل کنیم.

فصل سوم: دوستی بیشتر

صحنه ۱: امیدواری

مهرداد: (به سام) سام جان، ممنون که در مشکلاتم کمکم کردی. امیدوارم بتونیم با هم همکاری خوبی داشته باشیم.

سام: (با خنده) من هم همینطور. امیدوارم همیشه با هم و در کنار هم بتونیم بهترین غذاها رو برای مهمانان رستوران تهیه کنیم.

صحنه ۲: صمیمیت

علی: (به سارا و نیلوفر) سارا جان و نیلوفر جون، خیلی خوشحالم که دوستانی مثل شما رو دارم. همیشه سعی می‌کنید با لبخند و خوشبختی مشتری‌ها رو به رستوران ما دعوت کنید.

سارا و نیلوفر: (با لبخند) نه تنها مشتری‌ها بلکه ما هم خیلی خوشحالیم که دوستانی مثل شما رو داریم.

صحنه ۳: پایان داستان

مهرداد: (با لبخند) دوستان عزیزم، از حضورتون در رستورانم ممنونم. امیدوارم همیشه لحظات خوبی رو در کنار هم سپری کنیم.

تمام شخصیت‌ها: (با هم) همیشه با هم دوست بمونیم و لحظات خوشی رو با هم تجربه کنیم.

پایان

Conversation

USER: write a persian drama book. with friendly and informal tune. use at least 5 characters.write with persian language موضوع داستان خود رابنویس ASSISTANT: عنوان: "آشپزخانه دوستی"

شخصیت‌ها:

  1. مهرداد: یک آشپز خوش‌ذوق و خوش‌پوش که صاحب یک رستوران کوچک است.

  2. نیلوفر: دوست صمیمی مهرداد و کارمند رستوران او.

  3. سارا: مشتری دائمی رستوران و عاشق غذاهای مهرداد.

  4. علی: دوست دوران کودکی مهرداد که در شهر دیگری زندگی می‌کند.

  5. سام: کارمند جدید رستوران که همیشه برای خنده و شوخی آماده است.

فصل اول: بازگشت علی

صحنه ۱: رستوران مهرداد

مهرداد: (با لبخند) سارا جان، چه خبر؟ خیلی خوشحالم که دوباره اومدی!

سارا: (با لبخند) مهرداد جان، منم دلم برای غذاهای تو تنگ میشه!

صحنه ۲: سر پیچ

مهرداد: (به نیلوفر) نیلوفر جون، آیا برای علی هم یک صندلی آماده کرده‌ایم؟

نیلوفر: (خنده) آره مهرداد، برای دوست قدیمی‌ات هم آماده شده.

صحنه ۳: ورود علی

علی: (با هیجان) سلام دوستان! چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود!

مهرداد: (با لبخند) علی جان، خوش اومدی! چه خبرا؟

علی: (با شوق) همه چیز عالیه! اما وقتی شنیدم تو این رستوران کار می‌کنی، نتونستم از دیدنت خودمو باز دارم!

صحنه ۴: در آشپزخانه

سارا: (به سام) سام جان، علی دوست قدیمی مهرداده. اومد دیدنش.

سام: (با شوخی) علی جان، خوش اومدی! من سام هستم، آشپز جدید رستوران.

علی: (با خنده) سام جون، خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم. امیدوارم غذاهایت هم خوشمزه باشن!

فصل دوم: رویارویی با مشکل

صحنه ۱: سفره غذا

سارا: (به علی) علی جان، حتما باید مرغ تکه‌ای امروز سفارش بدی. آنقدر خوشمزه‌ست که دستتون رو از دست ندید!

علی: (با لبخند) حتما سفارش می‌دم. اصلا همیشه به عنوان یک غذای خاص در آشپزخانه مهرداد شناخته می‌شه.

صحنه ۲: مشکل در آشپزخانه

مهرداد: (به سام) سام جون، مشتری‌ها منتظرن. بیا کمک کنیم غذاها رو به موقع تحویل بدیم.

سارا: (با نگرانی) مهرداد جان، سام کجاست؟

مهرداد: (با نگرانی) نمیدونم، اما باید سریعاً مشکل رو حل کنیم.

صحنه ۳: راه حل

علی: (به سام) سام جان، آیا می‌تونم کمکی بکنم؟

سام: (با ناراحتی) من فقط یکم گیج شدم. اما اگر کمکت کنم، خیلی خوب میشه.

علی و سام: (با همکاری) با هم کار کنیم و مشکل رو حل کنیم.

فصل سوم: دوستی بیشتر

صحنه ۱: امیدواری

مهرداد: (به سام) سام جان، ممنون که در مشکلاتم کمکم کردی. امیدوارم بتونیم با هم همکاری خوبی داشته باشیم.

سام: (با خنده) من هم همینطور. امیدوارم همیشه با هم و در کنار هم بتونیم بهترین غذاها رو برای مهمانان رستوران تهیه کنیم.

صحنه ۲: صمیمیت

علی: (به سارا و نیلوفر) سارا جان و نیلوفر جون، خیلی خوشحالم که دوستانی مثل شما رو دارم. همیشه سعی می‌کنید با لبخند و خوشبختی مشتری‌ها رو به رستوران ما دعوت کنید.

سارا و نیلوفر: (با لبخند) نه تنها مشتری‌ها بلکه ما هم خیلی خوشحالیم که دوستانی مثل شما رو داریم.

صحنه ۳: پایان داستان

مهرداد: (با لبخند) دوستان عزیزم، از حضورتون در رستورانم ممنونم. امیدوارم همیشه لحظات خوبی رو در کنار هم سپری کنیم.

تمام شخصیت‌ها: (با هم) همیشه با هم دوست بمونیم و لحظات خوشی رو با هم تجربه کنیم.

پایان